منابع ازمون وکالت 97

پرتال تخصصی فقه و حقوق

پرتال تخصصی فقه و حقوق

متون فقه | اصول فقه | حقوق اساسی | حقوق مدنی | حقوق تجارت | آیین دادرسی مدنی | آیین دادرسی کیفری

پرتال تخصصی فقه و حقوق

متون فقه | اصول فقه | حقوق اساسی | حقوق مدنی | حقوق تجارت | آیین دادرسی مدنی | آیین دادرسی کیفری

به پرتال تخصصی فقه و حقوق خوش آمدید

آمادگی برای آزمون وکالت

وبلاگ حقوقي نيما جهانشيري

پیوندها

واجب عینى آن است که به نحو جداگانه بر فرد فرد افراد تحت حکم شامل شود . مثلا خواندن نماز , واجب عینى است و آحاد مکلفین موظف به انجام آن هستند .

واجب کفائى آن است که هر گاه عده اى بر آن قیام و اقدام کنند ( من به الکفایه ) باشند , تکلیف از بقیه ساقط مى شود . مثل جهاد که هر چند بر همه واجب است , ولى اگر گروهى به جهاد رفتند و کافى بود , تکلیف از بقیه ساقط مى شود .

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد


محتوا و مطالب قرآن :

 

موضوعات و مطالب قرآن را مى توان به چند دسته کلى تقسیم نمود :

 

الف ) عقاید : شامل مباحث اثبات صانع و وحدانیت , صفات کمال و جمال او , نبوت عامه و نبوت خاصه رسول گرامى اسلام ( ص ) , معاد و احوال قیامت , بهشت و دوزخ , مجازات گنهکاران و مغفرت عامه الهى و امثال آن , و نیز لزوم امامت و رهبرى و صفات رهبران اسلامى .

 

ب ) شرایع و قوانین که شامل مباحث زیر مى باشد :

 

عبادات از قبیل احکام نماز , روزه , حج , جهاد , امر به معروف , نهى از منکر , زکوة , خمس .

 

امور حقوقى از قبیل بیع , رهن , اجاره , نکاح , طلاق , صلح , دین , ارث , وصیت ,

 

امور کیفرى نظیر حدود , دیات , قصاص ,

 

امور سیاسى اجتماعى نظیر قضاء , حکومت , ضوابط حاکم بر جامعه اسلامى و روابط آن با ملل و امم دیگر .

 

ج ) وقایع و قصص داستان هاى عبرت انگیز امتها و انبیاى گذشته و مبارزات آنها با طواغیت زمانشان از قبیل موسى و فرعون , عیسى و حواریون , ابراهیم و نمرود , یحیى و سرگذشت او .

 

د ) مطالب اخلاقى در مورد تبیین و تعیین معیارها و ارزشهاى والاى انسانى .

 

آنچه در فقه و اصول مطرح مى گردد , همان دسته ( ب ) یعنى شرایع و قوانین است که در اصطلاح آن را ( آیات الاحکام ) مى گویند . و در حدود پانصد ( 500 ) آیه است , که یک ششم قرآن را تشکیل مى دهد . در شرح و تفسیر این دسته آیات کتب زیادى تألیف گردیده که معروفترین آنها زبدة البیان تألیف مقدس اردبیلى , و قلائدالدرر تألیف شیخ احمد جزایرى , کنزالعرفان فى فقه القرآن تألیف فاضل مقداد است .

نکاتى در مورد سور مکى و مدنى:

 
سیوطى مى گوید: از جمله فواید شناخت مکى و مدنى بودن آیات و سور قرآن , این است که شخص نسبت به آیه یا آیاتى که نزول آن از لحاظ زمان , متأخر و متقدم است , مطلع گردیده و در نتیجه آیات ناسخ یا مخصص را خواهد شناخت . بنابر این خصوصیات ذیل را در مورد سور مکى و مدنى مى توان ذکر نمود .

 

خصوصیات کلى و قطعى آیات و سور مکى براى شناختن سور مکى , شش خصوصیت زیر قابل ذکر است :


1 - هر سوره اى که در آن سجده وجود دارد
 
2 - هر سوره اى که در آن لفظ ( کلا ) بکار رفته است

3 - هر سوره اى که در آن ( یا ایها الناس ) آمده و ( یا ایها الذین آمنوا )  نیامده باشد

4 - هر سوره اى که در آن قصص انبیاء و ملل گذشته آمده باشد , جز سوره بقره

5 - هر سوره اى که در آن داستان آدم و ابلیس دیده شود , جز سوره بقره

6 - هر سوره اى که با حروف مقطعه از قبیل ( الم ) و ( الر ) و امثال آن آغاز شود

 

 

به جز خصوصیات فوق , امتیازات دیگرى براى شناخت سور مکى وجود دارد که چندان کلیتى ندارد و عبارت است از :

 

1 - کوتاهى آیات و سور و ایجاز آنها و حرارت تعبیر و شدت لحن و تجانس صوتى در آیات

2 - دعوت به اصول و بنیادهاى ایمان به خدا و روز واپسین و تصویر و توصیف بهشت و دوزخ

3- دعوت به تمسک به خوبى ها و اخلاق نیک و پایدارى بر نیکى
 
4- مجادله با مشرکین و تحقیر آرمانهاى آنها

5 - کثرت سوگند

 

 

سوره هاى مکى به ترتیب نزول عبارتند از :

 

1 اقرا باسم ربک ( علق ) 2 ن و القلم 3 مزمل 4 مدثر 5 تبت 6 تکویر 7 سبح اسم ربک الاعلى 8 و اللیل اذا یغشى 9 والفجر 10 والضحى 11 انشراح 12 والعصر 13 والعادیات 14 کوثر 15 تکاثر 16 ارأیت ( ماعون ) 17 کافرون 18 الم ترکیف ( فیل ) 19 فلق 20 ناس 21 اخلاص 22 والنجم 23 عبس ( اعمى ) 24 قدر 25 والشمس 26 بروج 27 والتین 28 لایلاف قریش 29 قارعة 30 قیمة 31 همزه 32 والمرسلات 33 ق 34 لا اقسم بهذا البلد 35 طارق 36 قمر 37 ص 38 اعراف 39 قل اوحى ( جن ) 40 یس 41 فرقان 42 ملائکه ( فاطر ) 43 کهیعص ( مریم ) 44 طه 45 واقعه 46 شعراء 47 نمل 48 قصص 49 بنى اسرائیل 50 یونس 51 هود 52 یوسف 53 حجر 54 انعام 55 صافات 56 لقمان 57 سبأ 58 زمر 59 حم المؤمن ( غافر ) 60 حم السجده ( فصلت ) 61 حمعسق 62 زخرف 63 دخان 64 جاثیه 65 احقاف 66 ذاریات 67 غاشیه 68 کهف 69 نحل 70 نوح 71 ابراهیم 72 انبیاء 73 مؤمنون 74 الم تنزیل ( سجده ) 75 طور 76 ملک 77 الحاقه 78 ذوالمعارج 79 عم یتساءلون 80 نازعات 81 انفطار 82 انشقاق 83 روم 84 عنکبوت 85 مطففین .

 
 


سوره هاى مدنى به ترتیب نزول عبارتند از :

 

86 بقره 87 انفال 88 آل عمران 89 احزاب 90 ممتحنه 91 نساء 92 اذا زلزلت 93 حدید 94 محمد 95 رعد 96 الرحمن 97 هل اتى 98 طلاق 99 لم یکن ( بینه ) 100 حشر 101 اذا جاء نصرالله 102 تور 103 حج 104 منافقون 105 مجادله 106 حجرات 107 تحریم 108 جمعه 109 تغابن 110 الصف 111 الفتح 112 مائده 113 توبه ( مجمع البیان ج 10 ص 405 در خصوص مکى یا مدنى بودن سوره حمد اختلاف نظر است  )

 
 منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد

اقسام استحسان :

استحسان بر دو گونه است :

1-  ترجیح دادن قیاس خفى بر قیاس جلى .

2 -  خروج یک مورد جزئى از یک قاعده کلى به خاطر مصالح موجود .


منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد

اقسام دلیل عقلى :

الف: مستقلات عقلیه

ب: غیر مستقلات عقلیه


الف: مستقلات عقلیه :

منظور از مستقلات عقلیه , آن سلسله احکام عقلى است که عقل به طور مستقل یعنى بدون دخالت شرع , بلکه ابتدائا , به آن حکم مى کند . مانند خوبى عدالت و بدى ستمگرى و ظلم .

در اینگونه موارد براى کشف و رسیدن به حکم شرعى , یک قیاس و استدلال منطقى بدینگونه تشکیل مى گردد که حکم صادره از ناحیه عقل را صغرى قرار داده و سپس با اضافه نمودن کبراى کلى [ هر چه عقل بدان حکم کند , شرع نیز به آن حکم خواهد کرد ] نتیجه مى گیریم که در این مورد نیز حکم شرع وجود دارد .

همانطور که ملاحظه کردید , در تمام مراحل فوق براى کشف حکم شرعى , آنچه که عمل مى کند و کاربرد دارد تنها عنصر عقل است , یعنى صغراى قیاس منطقى و نیز کبراى آن از احکام عقل هستند , و بدین جهت آن را مستقلات عقلیه مى گویند .


 استصلاح ( مصالح مرسله) :

*مصالح :جمع مصلحت است(مصلحت در مقابل مفسده است)

* مرسله: یعنی آزاد و رها شده(آزاد و رها در مقابل قید و بند است)

 

 استصلاح یعنی به دست آوردن حکم شرعی از طریق مصالح مرسله (مصالحی که شرع تصریح به رعایت آنها نکرده)

 مثلا دروغ گفتن عملی حرام است ولی ممکن است موردی پیش آید که اگر فرد در آن مورد دروغ نگوید،خودش یا دیگری کشته می شود.در اینجا دروغ گفتن جایز است(به بیان دیگر با این که دروغ گفتن حرام است ولی در این مورد بنا بر مصلحت دروغ گفتن جایز است)

 

 حجیت استصلاح:

- شیعیان: مصالح مرسله را حجت نمی دانند

- اهل سنت : عده ای آن را حجت می دانند و عده ای آن را حجت نمی دانند

 

اقسام مصلحت بر حسب میزان تاثیری که در زندگی انسان دارد:

الف: مصالح ضروری

ب: مصالح غیر ضروری(حاجت ها)

ج: مصالح تحسینی

 

* تعریف موارد فوق:

الف: مصالح ضروری : مصالحی که انجام آنها برای انسان ضروری و لازم است و اگر نباشد موجب اختلال در زندگی می شود

ب: مصالح غیر ضروری : مصالحی که انجام آنها برای انسان ضروری و لازم نیست ولی انجام آنها موجب رفع مشکلات می شود

ج: مصالح تحسینی : مصالحی که انجام آنها برای انسان ضروری و لازم نیست و انجام آنها موجب رفع مشکلات هم نمی شود ولی باعث راحتی زندگی می شوند

مثال:

الف: مصالح ضروری : نماز،زکات،خمس،روزه و ...

ب: مصالح غیر ضروری : مانند احکام بیع،احکام اجاره،احکام نکاح و ...

ج: مصالح تحسینی : پوشیدن لباس های گران قیمت، استفاده از لوازم تجملی و ...

هرگاه همه دانشمندان یک عصر , که شخصى ناشناس هم میان ایشان باشد , بر یک فتوى اتفاق کنند به حکم اینکه هیچ عصرى از وجود معصومى خالى نیست قطع و یقین حاصل مى شود که یکى از جمله اتفاق کنندگان , شخص معصوم است پس بنا به این قول گرچه شخص معصوم در میان دانشمندان شناخته نشود لیکن به طور قطع و یقین در میان آنان موجود و محسوس است . به همین ماسبت مى توان این طریق را به نام طریق حس نامید .

منبع: تقریرات اصول فقه دکتر شهابی . نویسنده : عباس فربد

اقسام مصالح :

الف: ضروریات یا مصالح ضروری یا ضرورت ها

ب: حاجیات یا نیازمندی ها یا حاجت ها

ج: مصالح تزئینی و تحسینی

طرق کاشفیت اجماع از رای معصوم عبارتند از:

الف: از طریق حس

ب: از طریق حدس

ج: از طریق لطف

د: از طریق تقریر

شک در مقتضی

 شک در مقتضی : یعنی شک در قابلیت بقاء.

 به این مثال ها دقت کنید:

1) اگر ما یقین داشته باشیم که زید دیروز حیوانی داشت و امروز شک کنیم که حیوان هنوز زنده است یا نه ( یعنی شک کنیم که حیوان هنوز باقی است یا نه

2) اگریقین داشته باشیم که چراغ دیروز روشن بود و امروز شک کنیم که شاید نفت چراغ تمام شده وچراغ خاموش شده است.یا هنوز چراغ نفت دارد و روشن است.

 اگر دقت کنید در هر دو مثال بالا,شک ما در بقاء (زنده بودن و وجود داشتن)است.

 معنی شک در مقتضی هم همین است ( شک در قابلیت بقاء ).

 

شک در وجود رافع

شک در وجود رافع :یعنی شک در وجود چیزی که قضیه را از بین می برد.

 

مثال 1 )

اگر ما یقین داشته باشیم که زید دیروز حیوانی داشته و امروز شک کنیم که ایا حیوان سم خورده و مرده یا خیر.

در این مثال سم رافع است , زیرا چیزی است که باعث مرگ حیوان می شود.

 

نتیجه=>  در اینجا ما در مقتضی شک نداریم (یعنی شک نداریم که ایا حیوان قابلیت بقاء دارد یا نه و یقین داریم که حیوان قابلیت بقاء و زنده بودن را دارد) ولی شک داریم که ایا رافعی امده و انرا از بین برده یا نه.

 

مثال 2 )

ما یقین داریم که چراغ دیروز روشن بود و امروز هم یقین داریم که چراغ نفت کافی دارد و مطمئنا روشن می ماند (یعنی یقین داریم که قابلیت بقاء رادارد, لذا شک در مقتضی نداریم)اما شک می کنیم که ایا رافعی (حادثه ای ) به وجود امده و چراغ را خاموش کرده (مثلا شک می کنیم که سارقی امده وچراغ را خاموش کرده است).

در اینجا شک ما در وجود رافع است.

 

* سم رافع است برای حیات حیوان.

* سارق رافع است برای روشن بودن چراغ.

 

مثال 3 )

طلاق رافع عقد نکاح است .حال اگر ما در وقوع طلاق (رافع) شک کنیم که ایا بین زن و شوهری که یقین داریم سابقاً باهم زندگی می کرده اند,طلاق صورت گرفته یا نه. در اینجا( شک در وجودرافع)اصل استصحاب را جاری می کنیم و می گوییم باید به یقین سابق عمل کنیم و نه به شک لاحق. لذا حکم می کنیم که زن و شوهر هنوز در حال زندگی مشترک باهم هستندو طلاق بین انها رخ نداده است.

 

شک در رافعیت موجود

 

شک در رافعیت موجود: یعنی زمانی که شک در مقتضی نداریم و نیز شک در وجود رافع نداریم ولی شک در تآثیر رافع داریم ( یعنی

 شک داریم که رافع موءثر واقع شده یا خیر).

 مثال 1 )

ما یقین داریم که دیروز حیوان زنده بود و امروز هم یقین داریم که حیوان هنوز زنده است (یعنی شک در مقتضی نداریم) و نیز یقین داشته باشیم که حیوان سم (رافع ) راخورده است( یعنی شک در وجود رافع هم نداشته باشیم و مطمئن باشیم که رافع(سم)وجود دارد و حیوان انرا خورده) اما شک داشته باشیم سمی را که حیوان خورده موثر واقع می شود یا نه(حیوان را می کشد یا نه).

                                                                                                                                                                 

مثال 2)

مایقین داریم که چراغ قبلا نفت داشته و روشن بوده و الان هم نفت دارد(پس شک در مقتضی نداریم) .همچنین یقین داریم که بادی وزیده است(یعنی رافع وجود دارد).حال شک می کنیم که این باد(رافع)ایا بر روی چراغ تآثیر گذاشته و انرا خاموش کرده یا نه؟

 

مثال 3 )

همانطور که میدانید,طلاق مانع رافع است برای عقد نکاح.حال فرض کنید که ما یقین داریم که بین زن و شوهری طلاق رخ داده (یعنی شک در وجود رافع نداریم و یقین به وجود رافع داریم)ولی اکنون شک داریم که طلاق(رافع) بطور موثر واقع شده یانه.به بیان دیگر شک داریم که طلاق بنحو صحیح واقع شده که موثر باشد یاخیر.{مثلا یکی از شرائط صحت طلاق,حضور دو شاهداستواگر دو شاهد نباشد,طلاق صحیح نیست}.                                                                                                                              

 

نتیجه بحث انکه  :

                   

در => * شک در مقتضی  / استصحاب جاری نمی شود.     

در =>  * شک در وجود رافع /استصحاب جاری می شود.

در =>  * شک در رافعیت موجود /استصحاب جاری نمی شود.