منابع ازمون وکالت 97

پرتال تخصصی فقه و حقوق

پرتال تخصصی فقه و حقوق

متون فقه | اصول فقه | حقوق اساسی | حقوق مدنی | حقوق تجارت | آیین دادرسی مدنی | آیین دادرسی کیفری

پرتال تخصصی فقه و حقوق

متون فقه | اصول فقه | حقوق اساسی | حقوق مدنی | حقوق تجارت | آیین دادرسی مدنی | آیین دادرسی کیفری

به پرتال تخصصی فقه و حقوق خوش آمدید

آمادگی برای آزمون وکالت

وبلاگ حقوقي نيما جهانشيري

پیوندها
استصحاب وجودی =>  یعنی به وجود چیزی در زمان قدیم یقین داشته باشیم و اکنون به وجود وبقای ان شک کنیم.

 استصحاب عدمی =>   یعنی به عدم و نبودن چیزی در زمان قدیم یقین داشته باشیم و اکنون به وجود ان شک کنیم.

 

 

 

                                                                                                                                                                  

 

* استصحاب وجودی=> مثلا یقین داشته باشیم که دو ساعت قبل وضو داشتیم ولی الان شک کنیم که هنوز وضو داریم یا نه.

 

 مثال  : 

       

* استصحاب عدمی=> مثلا یقین داشته باشیم که دو ساعت قبل وضو نداشتیم ولی الان شک داریم که وضو گرفتیم یانه .

برای حجت بودن عرف دلایل بسیاری وجود دارد که ما در اینجا به مهم ترین آن ( یعنی آیه 199 سوره اعراف ) اشاره می کنیم : 

آیه 199 سوره اعراف:

خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ ( اعتدال و میانه روی را پیشه خود کن و مردم را به انجام کار نیک فرمان ده و با نادانان مدارا کن و از خطاهایشان در گذر)

 به این دو جمله دقت کنید:

 1 - به فقیر غذا بده

2 - از دروغ گو دوری کن

 

 تعریف لقب :

*از لحاظ ادبی، به صفتی که شخص دارد لقب می گوییم

*از لحاظ اصولی، هر اسمی که مورد حکم واقع شود لقب نام دارد

 

- در جمله اول، فقیر مورد حکم قرار گرفته است

- در جمله دوم، دروغگو مورد حکم قرار گرفته است

* پس به فقیر و دروغ گو که مورد حکم قرار گرفته اند، لقب می گوییم

 

آیا مفهوم لقب حجت است؟

در جمله اول گفته شده " به به فقیر غذا بده " و مفهوم مخالف این جمله این است که به غیر فقیر غذا نده، اما آیا واقعا منظور متکلم از جمله "به فقیر غذا بده" این است که به غیر فقیر غذا نده؟ خیر، پس مفهوم لقب حجیت ندارد و نمی توان به آن استناد کرد.

 

در جمله دوم گفته شده " از دروغ گو دوری کن " و مفهوم مخالف این جمله این است که از غیردروغ گو دوری نکن، اما آیا واقعا منظور متکلم از جمله " از دروغ گو دوری کن " این است که از غیردروغ گو دوری نکن ؟ خیر، پس مفهوم لقب حجیت ندارد و نمی توان به آن استناد کرد.

 

 مثالی دیگر :

فرض کنید مقنن بگوید مامورین انتظامی نمی توانند برای اخذ اقرار از متهم او را شکنجه کنند

مفهوم مخالف این ماده این است که افرادی غیر ازمامورین انتظامی می توانند برای اخذ اقرار از متهم او را شکنجه کنند. اما آیا واقعا منظور مقنن این است؟ خیر، پس مفهوم لقب حجیت ندارد و نمی توان به آن استناد کرد.

نتیجه این که مفهوم لقب حجت نیست و اگر در جمله ای لقب وجود داشت و ما برای آن جمله مفهوم مخالفی بیان کنیم، می گوییم این مفهوم حجت نیست (منظور و مقصود متکلم نیست)

انواع حکم تکلیفی :

1- وجوب : عملی که  انجامش پاداش و ترکش کیفر خواهد داشت . مانند نماز و زکات و  ادای دین 

2- حرمت : ععملی که انجام آن کیفر خواهد داشت . مانند قتل و سرقت و زنا و لواط و قوادی 

3- استحباب : عملی که انجامش پاداش خواهد داشت اما ترکش کیفر نخواهد داشت . مانند نکاح

( نام دیگر استحباب، ندب می باشد )

4- کراهت : عملی است که شارع از ما خواسته آن را انجام ندهیم بدون اینکه انجام آن کیفر داشته باشد . مانند کراهت طلاق در شرع اسلام .

5- اباحه :  عملی است که انجام و ترکش نزد شارع به یک اندازه و درجه است . مانند احیای موات و خوردن و خوابیدن و نوشتن 

 حجیت قیاس :

بین شیعه و سنی در مورد حجیت قیاس اختلاف است. سنی ها قیاس را حجت می دانند اما شیعیان بعضی از انواع قیاس را حجت میدانند و بعضی را نمی دانند

 

اولویت                  حجت است

مساوات                 حجت نیست

ادنی                      حجت نیست

منصوص العله         حجت است

مستنبط العله            حجت نیست                 

جلی                      حجت است

خفی               حجت نیست
امتثال یعنی انجام دادن کاری که آمر از مامور خواسته است

پس امتثال یعنی فرمانبرداری کردن مامور از آمر

اگر یک امری داشته باشیم و یک نهی هم داشته باشیم و نا آن امر و نهی را با هم انجام دهیم،آیا عمل ما صحیح است یا فاسد

مثلا :

الف: غصب حرام است ( نهی )

ب: نماز واجب است ( امر )

حال اگر ما این دو را با هم انجام دهیم ( یعنی در مکان غصبی نماز بخوانیم )، آیا این عمل ما باطل است یا خیر


در این جا بین اصولیون اختلاف است :

1) عده ای معتقدند که امر و نهی را می توان با هم جمع نمود ( به این افراد اجتماعیون می گوییم )

2) عده ای معتقدند که امر و نهی را نمی توان با هم جمع نمود ( به این افراد امتناعیون می گویییم )

اگر یادتان باشد،قبلاً در این وبلاگ گفتیم که اصول فقه علمی است که در آن ما با ابزار و قواعدی آشنا می شویم و با این ابزار حکم شرعی را استنباط می کنیم

در علم اصول فقه  مباحثی مطرح می شود که این مباحث را در یک تقسیم دو قسم می کنیم:

الف) ابزار ها و قواعد اصول فقه »»»»» قواعدی اند که با آنها حکم صادر می کنیم : مانند مقدمه واجب واجب است و حجیت ظاهر قران و ...

ب) مبادی اصول فقه »»»»» مباحثی که با آنها حکم صادر نمی کنیم ولی دانستن آنها مقدمه ی بررسی ابزار ها و قواعد اصول فقهاست

مبادی اصول فقه عبارتند از:

تعریف اصول فقه ، موضوع اصول فقه، فایده اصول فقه، منفعت اصول فقه ، و ...

اجماع بسیط یعنی تمام مجتهدان در مورد یک موضوع،یک نظر واحد داشته باشند

اجماع بسیط در مقابل اجماع مرکب قرار دارد

1) استصحاب حکمی

2) استصحاب موضوعی

 استصحاب حکمی  => یعنی حکم قضیه ای در زمان قدیم برای ما مسلم بوده ولی اکنون برای ما شک ایجاد می شود که هنوز ان حکم جاری است یا نه.

 استصحاب موضوعی=> یعنی موضوع قضیه ای در زمان قدیم برای ما مسلم بوده ولی اکنون برای ما شک ایجاد می شود که هنوز وجود دارد یانه.

 

*استصحاب حکمی=> مثلا فرد یقین دارد که قبلا امر به معروف ونهی از منکر واجب بوده اما الان شک دارد که هنوزهم واجب است یا خیر.پس استصحاب جاری می کنیم که واجب است.                                                                                                  

مثال:

*استصحاب موضوعی=> مثلا یقین داریم که دو ساعت قبل وضو داشتیم ولی اکنون شک می کنیم که هنوز وضو داریم یانه. لذا طبق اصل استصحاب به شک لاحق اعتنا نمی کنیم و بر اساس یقین سابق عمل می کنیم و می گوییم فرد وضو دارد.