چیزى که لحاظش پیش از عمل و علت تحقق آنست لیکن وجود و تحققش پس از عمل مى باشد بنام غرض وفائده و غایت خوانده شده و چیزى که در طى عملى بدست آید بىآنکه پیش به ذهن آمده یا در ایجاد آن عمل تأثیر کرده باشد بلکه , به حسب ظاهر , به صرف تصادف و اتفاق به حصول پیوندد و عائد گردد بنام منفعت خوانده مى شود .
آنچه علم اصول را بوجود آورده و اکتساب و تحصیل آن را ایجاب مى کند , چنانکه دانسته شد , این است که بر استنباط احکام فرعى اسلامى قدرت به هم رسد لیکن بى گمان دانستن بسیارى از مباحث آن براى استنباط همه احکام و قوانین , دینى باشد یا غیر آن , سودمند است و , در واقع , نه تنها فقیه اسلامى از آن استفاده مى کند بلکه هر کس با حکم و قانون سر و کار دارد و در رشته هاى حقوقى کار مى کند از آن بهره ور مى شود و هر اندازه نسبت بدانستن مسائل آن ورزیده تر و آزموده تر و نیرومندتر باشد در استنباط مقاصد قانونگذار و حل و تصفیه قضایاى قانونى و حتى تشخیص مصالح و مفاسد وضع و رفع قانون ورزیده تر , نیرومندتر و ماهرتر مى گردد .
خلاصه آنکه غرض از علم اصول خاص لیکن منفعتش عام است پس در همه قوانین مى توان بسیارى از قواعد آنرا بکار برد و در استخراج حکم از آن استفاده کرد .
منبع: تقریرات اصول : خلاصه تقریر و درس محمود شهابی
نویسنده: فربد، عباس