منابع ازمون وکالت 97

مقدمات حکمت ( مقدمات حکمت چیست ؟ ) :: پرتال تخصصی فقه و حقوق

پرتال تخصصی فقه و حقوق

متون فقه | اصول فقه | حقوق اساسی | حقوق مدنی | حقوق تجارت | آیین دادرسی مدنی | آیین دادرسی کیفری

پرتال تخصصی فقه و حقوق

متون فقه | اصول فقه | حقوق اساسی | حقوق مدنی | حقوق تجارت | آیین دادرسی مدنی | آیین دادرسی کیفری

به پرتال تخصصی فقه و حقوق خوش آمدید

آمادگی برای آزمون وکالت

وبلاگ حقوقي نيما جهانشيري

پیوندها

مقدمات حکمت :

منظور از مقدمات حکمت شرایطى است که شنونده در صورت اجتماع آن شرایط از لفظ استفاده اطلاق مى نماید .

در مورد مقدمات حکمت بین اصولیین تفاوت نظر وجود دارد .

بعضى آنها را سه و برخى پنج قسم دانسته اند . نظر به اینکه حداقل در سه مورد وحدت نظر وجود دارد , ذیلا در این خصوص توضیح داده مى شود :

1 - اصولیین عقیده دارند گوینده که شارع یا قانونگزار است , حکیم و کلامش از روى عقل و اراده صادر شده و براى منظور و مقصود خاصى است . یعنى از روى خرد براى شخص مکلف وظائف و تکالیفى مقرر داشته , پس به یچوجه در مقام ابهام گوئى یا گمراه کردن مکلف نبوده است .

2- گوینده در مقام بیان باشد:

منظور این است که براى استناد به اطلاق جمله و استفاده از آن بایستى احراز شود که گوینده در مقامى است که تصمیم دارد تمام منظور و مقصود خویش را به شنونده برساند و بیان کند تا شنونده با دریافت تمامى مقصود او به انجام خواسته ها و تکالیف مندرج در جمله صادره اقدام نماید .

مثلا اگر گوینده تنها در مقام آن است که اصل تشریع را اعلان نموده و بعللى نمى خواهد خصوصیات و جزئیات و آئین اجرائى آنرا فعلا بیان کند و یا آنکه گوینده بخاطر جو فشار و اختناق در تقیه مى باشد و از روشن نمودن بیشتر معذور است , در چنین موردى هیچگاه نمى توان به اطلاق جمله استناد کرد و به اصطلاح اصولیین اینجا گوینده در مقام اهمال است , نه بیان . مثل آنکه در قرآن مى فرماید : ( لله على الناس حج البیت- سوره آل عمران آیه 97) : یعنى بر مردم حج خانه خدا واجب است , که در این جمله هیچگاه پروردگار در مقام آن نیست که کلیه آداب و آئین اجرائى این فریضه را بیان نماید و نمى توان در موارد شک , به اطلاق این جمله استناد نمود . و نیز روایاتى که از روى تقیه از پیشوایان دینى صادر گردیده , مثال براى این مطلب است .

گاهى اوقات هر چند گوینده در مقام بیان حکمى از احکام است و حتى براى اجراى آن مبادرت به بیان نموده است ولى در مقام بیان وجه خاصى از مقصود است , در اینجا نیز در ماوراء آن وجه خاص نمى توان به اطلاق استناد نمود , بلکه باید بدست آورد که گوینده در مقام بیان چه چیزى است و تنها بمقدار کاربرد جمله برداشت نمود .

ما در اینجا از مثال مشهورى که اصولیین در این باب آورده اند استفاده مى کنیم : مى دانیم در قرآن آمده است که گوشت شکارى را که سگهاى شکارى مى گیرند تناول کنید ( فکلوا مما امسکن ) معلوم است که خداوند در مقام بیان حکم حلیت گوشت شکار شده توسط سگان شکارى آموزش دیده است و با این جمله اعلام نموده است که گوشت مزبور هر چند به سبک معمولى ذبح نشده ولى معذالک حلال است , حال آیا مى توان گفت که از این جواز و حلیت که در قرآن آمده اینگونه استفاده مى شود که حتى محل دندان گرفتگى این شکارها که با دندان نجس سگ تمام داشته طاهر و حلال است , به استناد آنکه در کلام قرآن بطور مطلق اجازه تناول داده شده و قید بر آنکه آنرا تطهیر کنند ننموده است ؟

در اینجا اصولیین مى گویند خداوند در مقام حکم دیگرى است و نظر به این وجه خاص نداشته و حلیت کل شکار شامل حلیت محل دندان گرفتگى نمى شود و در این قسمت باید طبق احکام مخصوص خودش عمل شود .

3 - قرینه و قیدى که بر اراده مقید دلالت کند , چه به صورت متصل و چه به صورت منفصل در میان نباشد .

از اجتماع سه مقدمه فوق الذکر شنونده از گفته گوینده استفاده اطلاق مى کند , یعنى با توجه به اینکه گوینده حکیم است و در مقام بیان تمام مقصود , و تبیین تمام مراد خویش است و قرینه اى مبنى بر تقیید اقامه ننموده است , بنابراین مى توان گفت که منظور وى مطلق بوده و هیچگونه قیدى ندارد زیرا در غیر این صورت خلاف حکمت و درایت خواهد بود .

بعضى از علماى اصول در مبحث مقدمات حکمت بحث دیگرى را تحت عنوان انصراف مطرح کرده اند که ذیلا بصورت مختصر توضیح داده مى شود .

انصراف :

منظور از انصراف در علم اصول این است که ذهن از معنایى روى برگرداند یا بدان متوجه شود .

انصراف بر دو نوع است :

1- انصراف بدوى:

منظور از انصراف بدوى این است که بعلت کثرت وجود مصادیق و افراد چیزى در خارج , هنگام استعمال لفظ , ذهن از مصداق نادر به مصداق کثیر و غالب متوجه شود . مثلا اگر قانون در جائى بگوید : به کارگران در صورت اخراج باید تاوان پرداخت شود , حال اگر مثلا 90 درصد از کارگران را کارگران کوره پزخانه تشکیل بدهند و این اکثریت از تاوان گرفتن منصرف شوند , نمى شود گفت که منظور از این قانون , کارگران کوره پرخانه هستند یعنى همان 90 درصد و 10 درصد دیگر را شامل نمى شود بلکه در اینجا لفظ کارگران مطلق است و همه را شامل مى شود و اینگونه انصراف اطلاق را محدود نمى کند .

2- انصراف ناشى از کثرت استعمال لفظ در بعضى از مصادیق آن :

بعضى از اصولیین عقیده دارند اینگونه انصراف مانع اطلاق لفظ است و حکم قرینه لفظیه را دارد . مثلا اگر گفته شود نگاه به صورت علماء عبادت است , بر اثر کثرت استعمال علماء در عرف متداول در علماى دین و روحانیون , منظور گوینده از جمله بالا روشن است و شنونده در مى یابد که مقصود مطلق دانشمندان نیست بلکه صنف و گروه خاصى از آنان یعنى روحانیون مورد نظر است . این نوع انصراف بنظر آنان مطلق را از اطلاق مى اندازد .

با در نظر گرفتن مجموع مطالب بالا بعنوان نتیجه باید گفت عموم نسبت به اطلاق وضع محکم ترى دارد و کمتر در معرض تزلزل است . و براى شکستن حریم عموم , مخصص محکم و قابل توجهى لازم است در حالیکه مطلق از چنین استحکامى برخوردار نیست و بیشتر در معرض تقیید و محدود شدن است . یعنى شمول اطلاق در سایه مقدمات حکمت است و هرگاه یکى از این مقدمات متزلزل شود شمول اطلاق متزلزل مى شود , اما عام اینطور نیست و شمولش ناشى از وضع است .

 

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی