مراد از حقیقت اینست که هر گاه لفظى در معنایى که براى آن وضع شده است بکار رود این استعمال حقیقى و از نظر اصول , عنوان این موضوع حقیقت است . مثلا وقتى مى گوئیم : ماه , و از این لفظ یکى از اقمار آسمانى با مشخصات خاصى را اراده مى کنیم این استعمال حقیقى است .
گاهى در محاورات به صورت دیگرى عمل مى شود , یعنى الفاظ براى موضوع له حقیقى مورد استفاده قرار نمى گیرند بلکه با ترتیبات و طبق قواعد خاصى براى معانى مجازى به خدمت گرفته مى شوند .
مثلا در اشعار شعرا و کتب نویسندگان بکرات مشاهده مى شود که الفاظ , کلمات و عبارات در غیر موضوع له حقیقى مورد استفاده شعرا , ادبا و نویسندگان قرار مى گیرد , و به همین جهت اینگونه استعمالات در علم عروض و صناعات شعرى با تفصیل مورد بحث واقع شده است که از آن جمله مبحث شیرین تشبیه است . کرارا در اشعار عرفا و شعرا مشاهده مى شود که براى بیان مقصود و ستایش معبود از واژه ها و الفاظ متداول در غیر معانى حقیقى استفاده مى شود .
براى مثال حافظ مى گوید : ( ماه هم این هفته برون رفت و به چشمم سالى است )
ناگفته پیداست که در اینجا مراد و مقصود شاعر ماه حقیقى موجود در آسمان نیست , بلکه شاعر با استخدام لفظ ماه و استعمال مجازى آن و بکار بردن صنعت تشبیه معشوقش را ستایش مى کند , ولى بعلت وجود علاقه مشابهت از حیث زیبایى بین ماه و معشوق کلمه ماه را در غیر موضوع له حقیقى آن و براى بیان مقصود دیگرى مورد استعمال قرار مى دهد . این نکته مکررا در اشعار حافظ ملاحظه مى شود که مرادش از کلمات و الفاظ , معانى حقیقى آنها نبوده بلکه با بکارگیرى این کلمات و الفاظ در معانى مجازى , ظرفین ترین و شیواترین مضامین عرفانى و لاهوتى را به منصه ظهور می آورد
منبع: مباحثی از اصول فقه، دکتر سید مصطفی محقق داماد