حجیت ظواهر کتاب
دلیل بر حجیت ظواهر کتاب منحصر بر بناى عقلاست و ا ین دلیل مرکب از دو مقدمه قطعیة است :
مقدمه أول آن است که بى هیچ شک و اشکالى , عقلاء , در سیره و محاورات خود و در داد و ستد و تفهیم مقاصد خویش , ظواهر کلام یکدیگر را أخذ مى کنند و هیچ وقت مطلب را به این صورت به طرف خود تحمیل نمى کنند که : شما در صحبتهاى خود باید طورى محاوره کنید که قطعى الدلالة باشد . در واقع , ظاهر هر سخنى هم بر سامع و هم بر گوینده آن حجت است و دو طرف مى توانند با یکدیگر احتجاج کنند .
مقدمه دوم آن است که شارع مقدس نیز با عقلاء از این حیث , متحد المسلک است و راه و روش تازه اى نمىآورد , زیرا خود رئیس عقلاست , و از این جهت مانعى نیست که با آنها متحد المسلک باشد . ألبته در هر مورد که متحد المسلک نباشد نظیر برخى از موارد نظر خود را بیان مى فرماید . أما مى دانیم که در زمان پیامبر اکرم ( ص ) , که افراد را براى تبلیغ مى فرستاد , طریقه اى تازه بر خلافطریقه عقلاء در مقام تفهیم مقاصد و بیان احکام شرعى نیاورد .
با ثابت شدن این دو مقدمه , نتیجه اى که به طور قطع مى گیریم آن است کهظواهر کلام نزد شارع حجت است , و شارع مقدس ظن حاصل از ظواهر را حجتمى داند و از تحت عموم أصالت عدم حجیت کل ظن خارج مى کند . اکنون باید دید آیا حجیت ظواهر کتاب هم مثل ظواهر دیگر حجت است .
عده اى منکر آن شده اند که ظاهر کتاب حجت باشد . گروهى از أخباریان گفته اندظهورات کتاب نسبت به کسانى که مقصود بالافهام هستند حجت است , أما در مورد کسانى که چنین نیستند حجت نیست مثل کسانى که بعد از رسول الله ( ص ) آمده اند و یا در مدینة و یا در اطراف مسجدى که آیه نازل شده است نبوده اند . در واقع قرآن مثل کتب علمى نیست که مصنف و مؤلف آنها نظر به خواننده خاص ندارند و تمام نظرشان به این است که فرضیه علمى را بیان کنند و قهرا هر کس که آن را بخواند و قبول کند برایش حجت باشد . کتاب از این سنخ کتب نیست که به مشافهین و حاضرین و مخاطبین کار نداشته باشد , بلکه با آنهاکار دارد و آنها را طرف حساب گرفته است . در این معنى , بعضى گفته اند که مثلا وقتى کسى در جلسه اى صحبت مى کند , مستمعان با توجه به قرائن حالیه متوجه مطالب مى شوند , أما کسانى که در تجلسه نیستند یا بعد مىآیند , چون قرائن را درمطالب مى شوند , أما کسانى که در تجلسه نیستند یا بعد مىآیند , چون قرائن را در دست ندارند , مطالب بر آنها مخفى مى ماند . در نتیجه , نمى توان به ظواهر کتاب عمل کرد . جواب این مطلب آن است که وقتى احتمال قرینه مى دهیم ولى نمى توانیم به آن برسیم , أصالت عدم قرینه جارى مى شود . در واقع , ما منکر نمى شویم که احتمال عقلى قرینه در کلام هست , أما أصل أولى این است که قرینه نیامده است , و این أصل أصلى عقلایى است مضافا اینکه ما معتقدیم که جعل احکام و جعل قانون , در تمام جوامع عقلایى , به طور قضیه حقیقیه است که شامل حاضران و معدومان و غایبان مى شود . وقتى خداوند مى فرماید و لله على الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا. بر هر کس مستطیع شد حج واجب است . این حکم نظر ندارد به کسى که در زمان صدور آیه مستطیع است , حکم بر روى طبیعه المستطیع رفته است یعنى کل من کان مستطیعا یجب علیه الحج . در قوانین که مى گوید هر کس به فلان سن رسید باید به سربازى برود , حکم ناظر به نفس طبیعت و عنوان است و نظر به أفراد خارج ندارد . به تعبیر دیگر , جعل احکام و قوانین به طور قضیه حقیقیه است . در خطابات به پیغمبر اکرم ( ص ) نظر خاصى به ایشان نبوده ,بل از باب آن استکه پیامبر نیز أحد المکلفین است : خطاب به طور عمومى وقانون به طور کلى است , و زمان و مکان در آن مطرح نیست . پس , موضوع ایناشکال از میان مى رود و مطلب به اینجا بر مى گردد که ظواهر مطلقا حجت است چه ظواهر الفاظ اشخاص عادى باشد یا خبر واحد و یا کتاب عزیز .
منبع: مقالات اصولى - سید محمد موسوى بجنوردى
دلیل بر حجیت ظواهر کتاب منحصر بر بناى عقلاست و ا ین دلیل مرکب از دو مقدمه قطعیة است :
مقدمه أول آن است که بى هیچ شک و اشکالى , عقلاء , در سیره و محاورات خود و در داد و ستد و تفهیم مقاصد خویش , ظواهر کلام یکدیگر را أخذ مى کنند و هیچ وقت مطلب را به این صورت به طرف خود تحمیل نمى کنند که : شما در صحبتهاى خود باید طورى محاوره کنید که قطعى الدلالة باشد . در واقع , ظاهر هر سخنى هم بر سامع و هم بر گوینده آن حجت است و دو طرف مى توانند با یکدیگر احتجاج کنند .
مقدمه دوم آن است که شارع مقدس نیز با عقلاء از این حیث , متحد المسلک است و راه و روش تازه اى نمىآورد , زیرا خود رئیس عقلاست , و از این جهت مانعى نیست که با آنها متحد المسلک باشد . ألبته در هر مورد که متحد المسلک نباشد نظیر برخى از موارد نظر خود را بیان مى فرماید . أما مى دانیم که در زمان پیامبر اکرم ( ص ) , که افراد را براى تبلیغ مى فرستاد , طریقه اى تازه بر خلافطریقه عقلاء در مقام تفهیم مقاصد و بیان احکام شرعى نیاورد .
با ثابت شدن این دو مقدمه , نتیجه اى که به طور قطع مى گیریم آن است کهظواهر کلام نزد شارع حجت است , و شارع مقدس ظن حاصل از ظواهر را حجتمى داند و از تحت عموم أصالت عدم حجیت کل ظن خارج مى کند . اکنون باید دید آیا حجیت ظواهر کتاب هم مثل ظواهر دیگر حجت است .
عده اى منکر آن شده اند که ظاهر کتاب حجت باشد . گروهى از أخباریان گفته اندظهورات کتاب نسبت به کسانى که مقصود بالافهام هستند حجت است , أما در مورد کسانى که چنین نیستند حجت نیست مثل کسانى که بعد از رسول الله ( ص ) آمده اند و یا در مدینة و یا در اطراف مسجدى که آیه نازل شده است نبوده اند . در واقع قرآن مثل کتب علمى نیست که مصنف و مؤلف آنها نظر به خواننده خاص ندارند و تمام نظرشان به این است که فرضیه علمى را بیان کنند و قهرا هر کس که آن را بخواند و قبول کند برایش حجت باشد . کتاب از این سنخ کتب نیست که به مشافهین و حاضرین و مخاطبین کار نداشته باشد , بلکه با آنهاکار دارد و آنها را طرف حساب گرفته است . در این معنى , بعضى گفته اند که مثلا وقتى کسى در جلسه اى صحبت مى کند , مستمعان با توجه به قرائن حالیه متوجه مطالب مى شوند , أما کسانى که در تجلسه نیستند یا بعد مىآیند , چون قرائن را درمطالب مى شوند , أما کسانى که در تجلسه نیستند یا بعد مىآیند , چون قرائن را در دست ندارند , مطالب بر آنها مخفى مى ماند . در نتیجه , نمى توان به ظواهر کتاب عمل کرد . جواب این مطلب آن است که وقتى احتمال قرینه مى دهیم ولى نمى توانیم به آن برسیم , أصالت عدم قرینه جارى مى شود . در واقع , ما منکر نمى شویم که احتمال عقلى قرینه در کلام هست , أما أصل أولى این است که قرینه نیامده است , و این أصل أصلى عقلایى است مضافا اینکه ما معتقدیم که جعل احکام و جعل قانون , در تمام جوامع عقلایى , به طور قضیه حقیقیه است که شامل حاضران و معدومان و غایبان مى شود . وقتى خداوند مى فرماید و لله على الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا. بر هر کس مستطیع شد حج واجب است . این حکم نظر ندارد به کسى که در زمان صدور آیه مستطیع است , حکم بر روى طبیعه المستطیع رفته است یعنى کل من کان مستطیعا یجب علیه الحج . در قوانین که مى گوید هر کس به فلان سن رسید باید به سربازى برود , حکم ناظر به نفس طبیعت و عنوان است و نظر به أفراد خارج ندارد . به تعبیر دیگر , جعل احکام و قوانین به طور قضیه حقیقیه است . در خطابات به پیغمبر اکرم ( ص ) نظر خاصى به ایشان نبوده ,بل از باب آن استکه پیامبر نیز أحد المکلفین است : خطاب به طور عمومى وقانون به طور کلى است , و زمان و مکان در آن مطرح نیست . پس , موضوع ایناشکال از میان مى رود و مطلب به اینجا بر مى گردد که ظواهر مطلقا حجت است چه ظواهر الفاظ اشخاص عادى باشد یا خبر واحد و یا کتاب عزیز .
منبع: مقالات اصولى - سید محمد موسوى بجنوردى