منابع ازمون وکالت 97

بحثی در مورد حقیقت و مجاز در اصول فقه :: پرتال تخصصی فقه و حقوق

پرتال تخصصی فقه و حقوق

متون فقه | اصول فقه | حقوق اساسی | حقوق مدنی | حقوق تجارت | آیین دادرسی مدنی | آیین دادرسی کیفری

پرتال تخصصی فقه و حقوق

متون فقه | اصول فقه | حقوق اساسی | حقوق مدنی | حقوق تجارت | آیین دادرسی مدنی | آیین دادرسی کیفری

به پرتال تخصصی فقه و حقوق خوش آمدید

آمادگی برای آزمون وکالت

وبلاگ حقوقي نيما جهانشيري

پیوندها

هرگاه لفظى در معنى استعمال شود لیکن معلوم نباشد که آن معنى , موضوع له آن لفظ است , تا معنى حقیقى باشد , یا غیر موضوع له , تا معنى مجازى باشد در اینجا چند صورت پیدا مى شود که از آن جمله است دو صورت زیر :

1 - اینکه آن لفظ , هم داراى معنى حقیقى باشد و هم داراى معنى مجازى و هر یک از این دو معنى در محل خود معلوم باشد لیکن آن لفظ در موردى مخصوص به کار رفته باشد و ندانیم که در خصوص این مورد از آن لفظ کدام معنى اراده شده پس در حقیقت آنچه در این صورت , مجهول مى باشد معنى مراد است نه معنى حقیقى و مجازى .

2 - اینکه معنى مراد , در مورد استعمال معلوم باشد لیکن دانسته شد که آنچه در این مورد از لفظ اراده شده لفظ در برابر آن وضع گردیده یا نه تا بر فرض نخست معنى مورد استعمال , معنى حقیقى لفظ باشد و بر فرض دوم معنى مجازى آن . پس در حقیقت آنچه در این صورت مجهول مى باشد معنى حقیقى و مجازى است نه معنى مراد : در مواردى که از قبیل صورت نخست باشد باید به قانون معروف اصل در استعمال , حقیقت است استناد جسته و گفته شود در آن گونه موارد معنى حقیقى لفظ , خواسته شده نه معنى مجازى آن یعنى به حکم این اصل , که به معنى ظاهر و راجح مى باشد , ظاهر حال گوینده , که داراى خرد بوده و مى دانسته است که استعمال لفظ در معنى مجازى به قرینه نیازمند است و قرینه نیاورده , مى رساند که معنى مجازى را اراده نداشته است .

از برخى از دانشمندان علوم ادبى نقل شده که قانونى دیگر برخلاف قانون معروف , وضع کرده و گفته است : اصل در استعمال , مجاز است و آن را در این قبیل از موارد و شاید در موارد صورت دوم نیز بکار برده است چه بر حسب تحقیق و تتبع این ادیب دانشمند استعمالات مجازى در زبان تازى به اندازه اى فراوان شده که بر استعمالات حقیقى فزونى یافته و به گفته وى در مواردى که مراد گیونده معلوم نباشد باید به حکم قاعده مشهور الظن یلحق الشیى بالاعم الاغلب گفته شود مراد و منظور گوینده معنى مجازى بوده است لیکن باید دانسته شود که بر فرضاین گفته درست باشد و در آن موارد فراوان , قرینه اى نباشد و از قبیل مجاز مشهور نیز به حساب نیاید ) هر چند براى اراده معنى حقیقى ظهورى باقى نمى ماند تا بر اراده معنى مجازى ترجیح داده شود و به استناد ظهور و رجحان , کلام گوینده برمعنى حقیقى آن حمل گردد لیکن در مواردى که براى لفظى چند معنى مجازى باشد به دست آوردن معنى مراد از میان آن مجازات متعدد بهاستناد قانون او درست نخواهد بود .

در مواردى که از قبیل صورت دوم باشد گرچه برخى از دانشمندان مشهور ( علم الهدى ) به قانون اصل در استعمال , حقیقت است استناد جسته و در پاره اى از مباحث اصول , به این استناد معنى حقیقى را معین کرده است لیکن چنانکه دانسته شد مورد اجراء این قانون , صورت نخست است و در صورت دوم چنانکه در کلام دیگر دانشمندان اشتهار یافته استعمال , اعم است از حقیقت و مجاز

بنابراین براى شناختن اینکه معنى مورد استعمال , همان است که لفظ در برابر آن نهاده شده پس معنى حقیقیاست یا نه ؟ باید به وسائل و دلائلى دیگر استندا جسته شود . از این رو دانشمندان دقت کرده و براى شناختن اینکه معنى مراد , معنى حقیقى است یا مجازى راههایى پیدا کرده و نشان داده اند از قبیل تبادر , اطراد , عدم صحت سلب براى شناختن معنى حقیقى و تبادر غیر, عدم اطراد و صحت سلب براى شناختن معنى مجازى .

تبادر از میان طرق و علاماتى که براى شناختن حقیقت از مجاز گفته شده ( پس از تصریح واضع و نقل اهل زبان ) ساده تر و معتبرتر از همه , تبادر است از این رو در این جا درباره این علامت , که معلول خارجى وضع و علت تصدیق و اثبات آنست , مختصرى ایراد مى گردد :

چون لفظى در مواردى مختلف بدون قرینه استعمال شود و اهل زبان در همه آن موارد , یک معنى بفهمند و این معنى از میان همه معانى در خطور به ذهن ایشان پیش افتد این پیش افتادن معنى را در مقام خطور به ذهن به حسب اصطلاح , بنام تبادر مى خوانند .

بر اثر تبادر ثابت مى شود که آنچه از دیگر معانى جلو افتاده و به ذهن آمده است همان چیز معنى حقیقى لفظ است زیرا اگر آن چیزمعنى حقیقى لفظ نبود بدین سادگى به ذهن خطور نمى نمود بلکه پس از آنکه قرینه اى با لفظ مى بود ذهن بدان متوجه مى شد نه اینکه از تنهاى خود لفظ , ذهن بدان متوجه گردد و آن را دریابد .

تذکر

همه علاماتى که براى شناختن حقیقت و مجاز گفته شده از انتقاد و ایراد سالم نمانده حتى این علامت که از علامات دیگر معتبرتر است نیز مورد اشکال شده بدین بیان که : تبادر معنى از لظ متوقف است بر معلوم بودن وضع این لفظ براى آن معنى پس اگر معلوم شدن وضع لفظ براى معنى بر تبادر توقف داشته باشد تقدم شیئى بر نفس ( دور ) لازم مىآید بنابراین نمى توان براى شناختن آنچه موضوع له مى باشد به تبادر استندا کرد و آن را علامت شناختن وضع قرار داد .

این اشکال به آنچه در تعریف تبادر گفته شد منحل مى شود زیرا مراد این است که تبادر معنى از لفظى در نزد اهل زبان , که از وضع آگاهند , علامت حقیقت بودن آن معنى است در نزد کسانى که اهل آن زبان نیستند و از وضع آگاهى ندارند . به علاوه چنانکه گفته شده از راه اجمال و تفصیل نیز این اشکال قابل انحلال است چه آنکه علم اجمالى به وضع مقدم است بر علم تفصیلى به آن که در نتیجه تبادر حاصل مى شود پس در حقیقت علمى که از راه تبادر نسبت به وضع به هم رسیده غیر از علمى است که تحقق تبادر بر آن متوقف مى باشد .

 

منبع: تقریرات اصول فقه دکتر شهابی . نویسنده : عباس فربد

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی