منابع ازمون وکالت 97

اقسام وضع ( وضع خاص موضوع له خاص - وضع عام موضوع له عام - وضع خاص موضوع له عام - وضع عام موضوع له خا :: پرتال تخصصی فقه و حقوق

پرتال تخصصی فقه و حقوق

متون فقه | اصول فقه | حقوق اساسی | حقوق مدنی | حقوق تجارت | آیین دادرسی مدنی | آیین دادرسی کیفری

پرتال تخصصی فقه و حقوق

متون فقه | اصول فقه | حقوق اساسی | حقوق مدنی | حقوق تجارت | آیین دادرسی مدنی | آیین دادرسی کیفری

به پرتال تخصصی فقه و حقوق خوش آمدید

آمادگی برای آزمون وکالت

وبلاگ حقوقي نيما جهانشيري

پیوندها

اقسام وضع :

الف ) وضع خاص موضوع له خاص

ب ) وضع عام موضوع له عام

ج ) وضع خاص موضوع له عام

د ) وضع عام موضوع له خاص

قبل از ورود به بحث لازم است گفته شود معنى و مقصودى که لفظ براى دلالت بر آن وضع مى شود ( موضوع له ) نام دارد . مثلا وقتى گفته مى شود گل , منظور دلالت بر گیاهى با مختصات و مشخصات خاصى است , و در این رابطه حروف ( گ و ل ) که با ترکیب هم لفظ گل را تشکیل مى دهد براى رساندن این معنى مورد استعمال قرار مى گیرد , و به اصطلاح اصولیین متعلق این لفظ یعنى آن گیاه مخصوص , موضوع له لفظ گل است .

در هنگام وضع و قرار دادن لفظى براى یک مفهوم و معنى تردیدى نیست که بایستى نخست لفظ و معنى هر دو تصور گردد و سپس این عمل انجام گیرد , و بدون آن ممکن نیست . مثلا براى نهادن لفظ گل براى گیاه مخصوص , نامگذارى نمى تواند بدون تصور لفظ و معنى انجام گیرد . ولى البته همیشه اینطور نیست که معناى متصور , فرد معین و جزئى مشخص باشد بلکه در موارد زیادى معنایى که در مقابل لفظ مى خواهد قرار گیرد , همان معناى کلى است . مانند همین مثال , معنایى که لفظ گل بر آن نهاده شده همانا معناى کلى و وسیع گل است که نسبت به تمام مصادیق و انواع گل عموم و شمول دارد , و یکجا این لفظ را براى آن نهاده اند .

در موارد بسیار زیادى هر چند که واضع , معناى کلى و اجمالى تصور کرده اما در عین حال لفظ را عینا براى آن ننهاده , بلکه براى موارد مشخص و معین نهاده است . یعنى نمى خواهد که هر گاه این لفظ استعمال مى شود آن معناى اجمالى و کلى اراده گردد . مثل نهادن ضمیر ( او ) براى مفرد غایب , که واضع در هنگام وضع چاره اى جز این ندارد که براى انجام عمل وضع , یک معناى اجمالى و کلى تصور کند و لذا همین مفه . وم و معناى کلى یعنى مفرد غایب را تصور مى کند ولى لفظ ( او ) را براى آن معنى نمى نهد , زیرا که نمى خواهد در موقع استعمال , چنین معناى کلى از آن اراده شود بلکه مى خواهد هر گاه این کلمه استعمال مى شود فرد خاص و مشخص بنظر آید .

در مثال قبلى ( گل و گیاه ), آنچه در هنگام وضع تصور شده , موضوع له قرار گرفته است , پس مى گویند وضع عام و موضوع له عام . یعنى هم معناى متصور در هنگام وضع , مفهوم عام است و هم آنچه که براى آن , لفظ را نهاده اند عام است . اما در مثال دوم ( ضمیر او ) , مى گویند وضع عام و موضوع له خاص یعنى در هنگام وضع , متصور عام بوده ولى لفظ را براى آن ننهاده اند بلکه معناى خاص , موضوع له قرار گرفته است .

علماى اصول وضع الفاظ را از حیث نحوه تصور معنى براى واضع در حین وضع , و نهادن لفظ براى معنى به چهار بخش بزرگ که در آغاز اقسام وضع اشاره گردید تقسیم مى کنند . بعبارت دیگر الفاظ در یکى از حالات چهار گانه فوق براى دلالت بر معانى وضع شده است . ذیلا در مورده . ر یک از این حالات چهار گانه به وجه اختصار توضیح داده مى شود :

الف ) وضع خاص و موضع له خاص در این حالت واضع معنا و مقصود خاصى را اراده مى کند و براى دلالت بر این معنا و منظور , لفظ خاصى را هم استعمال مى کند . مثلا منظورش یکى از انسانها با مشخصات معلوم و معین است , و به این منظور و براى نامیدن او و تمیز و تشخیص از بقیه , لفظ ( حسن ) را بر او اطلاق مى کند . در این حالت وضع یعنى معناى متصور در هنگام وضع لفظ حسن , خاص است و موضوع له یعنى فردى که این لفظ بر او دلالت مى کند نیز خاص مى باشد .

ب ) وضع عام و موضوع له عام در این حالت واضع فرد بخصوصى را در نظر ندارد , بلکه مى خواهد براى یک مفهوم کلى و وسیع لفظى را قرار دهد . دایره شمول موضوع له در این حالت وسیع است و افراد و مصادیق زیادى را شامل مى شود . مثلا وقتى گفته مى شود انسان , مراد فرد خاصى از ابناء بشر نیست بلکه این لفظ دلالت مى کند بر کلیه افراد و مصادیقى که با داشتن مشخصات و مختصات معین از سایر جانداران ممتاز مى باشند . همانطورى که مى بینید در اینجا لفظ انسان براى یک معنى و مفهوم کلى وضع شده است و بر کلیه مصادیق اطلاق مى شود , یعنى همه آحاد و افراد بشر را قطع نظر از اسامى خاص در بر مى گیرد . که باصطلاح مى گویند وضع عام است و موضوع له نیز عام مى باشد .

ج ) وضع عام و موضوع له خاص اگر معناى مورد تصور واضع کلى باشد ولى لفظ براى کلى وضع نشود بلکه براى افراد آن وضع شود , در اینجا وضع عام و موضوع له خاص مى باشد , مانند وضع حروف و اسماء اشاره .

واضع وقتى که مى خواهد کلمه در را وضع کند , معناى کلى ظرفیت را در نظر مى گیرد ولى این کلمه را براى آن معناى کلى وضع نمى کند بلکه براى معانى جزئیه قرار مى دهد . یا آنکه واضع هنگام وضع کلمه او , هر چند مفرد غایب را در نظر دارد ولى کلمه را براى این معناى کلى وضع نمى کند , در غیر اینصورت لازم بود که هر گاه این کلمه را استعمال مى کردیم مفرد غایب را مورد اشاره قرار مى دادیم , که چنین نیست . و وقتى مى گوئیم : او نیامد, منظور دقیقا روشن است و فرد خاصى مورد نظر مى باشد .

د ) وضع خاص و موضوع له عام اگر معناى مورد تصور واضع معناى خاصى باشد ولى هنگام وضع , لفظ براى معناى عام وضع شود اصطلاحا گفته مى شود وضع خاص و موضوع له عام است . که اصولیین این قسم را غیر ممکن مى دانند .

منبع: مباحثی از اصول فقه ، دکتر محقق داماد

نظرات  (۳)

این تقسیم بندی واقعن چرنده شما چه جور حاضرید اینو قبول کنید//کلی و جزیی بود نسبیه!!! اساسن لفظ خاص چه معنیی میده اگر اینجوره باشه همه الفاظ خاصن همونطور که لفظ حسن خاص هست لفظ انسان هم خاص هست//تو شماره 3 و 4 که کلن سر به دیوانگی سپردن ما اساسن همه جا دنباله مصداقیم چون میدان کاربد ما مصداقه/  خودشون میگن تقسیم بندی عقلانی بعد که به شماره 4 می رسن میگن محاله خوب اگه محاله پس چرا عقلیه// کدوم احمقی میاد تو حقوق اینجوری استدلال کنه!!؟؟

سلام  میدونین چیه از بس ضدو نقیض گفتن موندم کدوم درسته..............

پاسخ:
سلام همش درسته 
دقت کنی متوجه می شی همشون یه کلید واژه دارن 
۱۸ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۵۱ وحید 9364226522
هو المحبوب*
تصور کن یه موجود فضایی میبینی اسمشو میذاری (خپشته) تو روی یه چیز خاص اسم گذاشتی که دیدی و تو ذهنته. اما اون وضع میشه برای کلی موجودات فضایی! مثل (یوفو)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی