استعمال مشترک لفظى در بیش از یک معنى :
منظور از مشترک لفظى این است که گاهى لفظى داراى چند معناى مختلف است که آن معانى بر هم ترجیحى ندارند . مثلا لفظ شیر حداقل سه معنى دارد : حیوان درنده , وسیله اى که براى استفاده از آب روى لوله هاى آب نصب مى شود و ماده خوراکى حاصله از حیوانات .
حال اگر گوینده اى بخواهد در کلام خویش از الفاظ مشترک استفاده نماید , یعنى با استعمال لفظ مشترک , یکى از معانى آن را منظور کند , تردیدى نیست که هیچگونه منعى ندارد اما از نظر ادبى و روش محاوره موظف است که با آوردن قرینه , منظور خویش را مشخص نماید . و هر گاه بدون آوردن قرینه گفتار خویش را محتوى لفظ مشترکى است رها سازد , خلاف آداب محاوره عمل نموده است . و اگر باکلام خویش خواهان چیزى بوده است شنونده ملزم به انجام آن نخواهد بود . و به دلیل وجود احتمالات متعدد و عدم تعیین فرد مشخص معذور خواهد بود . مثل آنکه شخصى از خادم خویش بخواهد که براى وى شیر تهیه کند و هیچ قرینه اى مبنى بر اینکه آیا مورد در خواست و نیاز او همان مایع خوراکى تولیدى از حیوانات , یا اینکه شیر لوله آب آشامیدنى است وجود نداشته باشد , خادم مى تواند به اجمال سخن متعذر شود و هیچگونه اقدامى معمول ندارد .
تا اینجا مسئله روشن و کاملا واضح است اما اگر گوینده اى یکى از این الفاظ یا به اصطلاح مشترکات لفظى را که داراى معانى متعدد است , استعمال کند آیا مى تواند با استعمال واحد معانى متعدد ملحوظ نماید به طورى که تمام آن معانى به طور جداگانه منظور باشد ؟
در اینجا دو نظریه بین علماى اصول وجود دارد :
بموجب یک نظر , استعمال لفظ در اکثر از معنا نه تنها غیر مجاز و ممنوع است , بلکه اصولا عقلا محال است . در اینجا این گروه مثال آینه را می آورند و مى گویند : لفظ مانند آینه باید تمام قد و قامت منظور و مقصود را نشان بدهد و همان طورى که تصویر یک شىء تمام سطح آینه را مى پوشاند بطورى که جایى براى تصویر دیگرى نیست , لفظ هنگام استعمال در ذهن گوینده جایى براى چیز دیگرى باقى نمى گذارد , و لذا مى گویند اراده دو چیز از یک لفظ در آن واحد محال است .
گروه دیگر عقیده دارند که استعمال مشترکات لفظیه نه تنها محال نیست , بلکه ممنوع و باطل نیز نمى باشد . و اى بسا که در جملات , از نظر هنرى , امتیاز هم محسوب مى شود . مثالى می آوریم
حافظ مى گوید : به بوى نافه اى کاخر صبا ز آن طره بگشاید ز تا جعد مشکینش چه خون افتاد در دلها
لفظ بوى به معناى رایحه و عظر , و امید و آرزو هر دو استعمال شده است , و شاعر با بکار بردن ابهام و استعمال مشترک لفظى بیان شیوا و شیرینى را ارائه داده است .
و یا آنجا که مى گوید : ترکان پارسى گو بخشندگان عمرند ساقى بشارتى ده پیران پارسا را
کلمه ترک به دو معنى استعمال شده است : یکى دلبر , و دیگر کسانى که به زبان آذرى سخن مى گویند . دلائل طرفداران هر دو گروه هر چه باشد , یک نکته مسلم است و آن اینکه استعمال لفظ در اکثر از معنا , یعنى اراده چند مقصود از یک لفظ وجود دارد و مکررا در اشعار و آثار شعرا و نویسندگان بچشم میخورد ولى همان طورى که این عمل در ادبیات و ذوقیات مجاز است در مقام تشریع و قانونگزارى مجاز نیست . یعنى شارع و قانونگزارى که با بیان احکام و صدور دستورات دینى و قانونى انجام تکالیفى را از مردم مطالبه مى کند باید کلامش بگونه اى بیان گردد که فاقد اجمال و ابهام باشد و انجام تکلیف براى مکلف ممکن گردد . در غیر این صورت به علت اجمال یا ابهام مسئولیتى متوجه مکلف نخواهد بود
منبع: مباحثى از اصول فقه، دکتر سید مصطفی محقق داماد