منابع ازمون وکالت 97

پرتال تخصصی فقه و حقوق

پرتال تخصصی فقه و حقوق

متون فقه | اصول فقه | حقوق اساسی | حقوق مدنی | حقوق تجارت | آیین دادرسی مدنی | آیین دادرسی کیفری

پرتال تخصصی فقه و حقوق

متون فقه | اصول فقه | حقوق اساسی | حقوق مدنی | حقوق تجارت | آیین دادرسی مدنی | آیین دادرسی کیفری

به پرتال تخصصی فقه و حقوق خوش آمدید

آمادگی برای آزمون وکالت

وبلاگ حقوقي نيما جهانشيري

پیوندها
بحث مشتق
بین معناى مشتق در مباحث علم اصول فقه با آنچه که در اصطلاح ادبى و علم صرف و نحو رائج است , تفاوت وجود دارد .
مشتق در اصطلاح علم صرف و نحو , در مقابل لفظ جامد بکار مى رود و انواع آن محدود و محصور مى باشد و در کتب ادبى به افعال , اسم فاعل , اسم مفعول , صفت مسبهه و . . . تعداد و احصاء گردیده است . ولى منظور از مشتق در اصطلاح علم اصول و اصولیین , لفظى را گویند که بر شخصى یا چیزى حمل گردد و از صفتى یا حالتى از آن حکایت کند , بگونه اى که آن صفت یا حالت قابل زوال و جدائى باشد , مانند : رونده , زننده .
روى این حساب بین دو اصطلاح مشتق از نظر منطقى نسبت عموم من وجه است یعنى مواردى از الفاظ به هر دو اصطلاح مشتق است , مانند : زننده , نویسنده , خورنده . و مواردى از نظر اصول مشتق است ولى از نظر علم صرف جامد است , مانند لفظ زوج , شوهر , همسر . و مواردى بالعکس از نظر علم صرف مشتق است ولى از دیدگاه اصول فقه مشتق نیست , مانند کلیه افعال . زیرا فعل هیچگاه نمى تواند بر شخصى یا چیزى حمل گردد .
یکى از مباحث بسیار مفید در این زمینه این است که استعمال مشتق در موردى که مبدأ اشتقاق منقضى شده آیا حقیقت است یا مجاز مى باشد ؟
توضیح مطلب :
براى مشتقات در رابطه با مبدأ اشتقاق و انقضاى زمان یا عدم آن سه حالت متصور است , مثلا اگر پرویز در روز جمعه تقى را مورد ایراد ضرب قرار داده و یا به قتل رسانده است اطلاق لفظهاى ضارب و یا قاتل بر پرویز به اعتبار روزهاى قبل از جمعه و روزهاى بعد از آن سه حالت دارد :
1 - اصولیین در این جهت تردیدى ندارند که اطلاق مشتق بر افراد و یا اشیاء در حالت تلبس به مبدأ اشتقاق حقیقت است , یعنى اگر در روز جمعه به پرویز بگوئیم ضارب یا قاتل , بدون شک استعمال حقیقى است .
2 - و نیز تردیدى ندارند که اطلاق مشتق بر افراد و یا اشیاء قبل از زمان تلبس به مبدأ , مانند اطلاق لفظ ضارب و قاتل بر پرویز قبل از روز جمعه , مجاز مى باشد . مثلا به کسانیکه در مسابقه ورودى دانشگاه شرکت کرده اند ولى هنوز به دانشگاه راه نیافته اند , اگر خطاب شود : دانشجویان , این استعمال مجازى مى باشد .
3 - حالتى است که پس از انجام عمل و انقضاء آن مورد بحث است , یعنى روزها و ساعتهاى بعد از عمل ضرب یا قتل , آیا حقیقت است یا مجاز مى باشد ؟ در این حالت بایستى با قرینه به آن دلالت نماید . مشهور اصولیین عقیده دارند که در این مورد نیز مجاز است . دلیل آنان نیز تبادر است , مى گویند متبادر از ضارب و یا قاتل کسانى هستند که در حین انجام عمل مى باشند نه کسانیکه زمان متمادى از انجام عمل آنان گذشته است .
البته باید توجه داشت که زمان تلبس به مبدأ , در الفاظ همیشه یکنواخت نیست . مثلا در مورد کلمه قاضى نمى توان گفت زمان تلبس به مبدأ اشتقاق تنها زمانى است که وى در دادگاه نشسته و قضاوت مى نماید و همین که محکمه خاتمه یافت دیگر زمان تلبس منقضى گشته است . خیر , بلکه تا هنگامى که به این سمت اشتغال دارد , زمان تلبس وى مى باشد . و شاید در تمام حرف و مشاغل چنین است مثلا نجاز تا زمانى که بهحرفه نجارى اشتغال دارد و شغل دیگرى براى خویش انتخاب نکرده متلبس به نجارى است , نه آنکه فقط تا زمانى که تیشه و اره در دست دارد نجار است و هنگامى که مغازه خود را تعطیل کرده و در منزل استراحت مى نماید , دیگر به این صفت متصف نباشد .
ثمره بحث :
بحث فوق ثمرات زیادى در فقه دارد مثلا در آداب اسلامى آمده است که قطع اشجار مثمره زشت و ناپسند است , لذا این بحث مطرح مى گردد که منظور از مثمره چیست ؟ آیا تنها درختانى است که هم اکنون میوه دارند یا درختانى که سابقا میوه داشته اند نیز شامل مى گردند ؟ پاسخ این سئوال مبتنى بر بحث ما نحن فیه است .

اجماع سکوتی :

اگر فتوایی توسط مجتهدی صادر شود و مدتی هم از انتشار این فتوا بگذرد و هیچ مجتهدی با این فتوا مخالفت نکند به اجماع سکوتی می گوییم

 

سوال : آیا اجماع سکوتی حجت است؟

اجماع یعنی  اتفاق نظر مجتهدین در امری از امور دینی که کاشف از قول معصوم (ع) باشد و منظور از اتفاق نظر یعنی تمام مجتدین بالاتفاق نظر دهند و نه این که عده ای نظر بدهند و عده ای هم سکوت کنند ، لذا می گوییم اجماع سکوتی حجت نیست

اجتهاد و تقلید

از جمله تعریفهایى که در فن اصول براى اجتهاد که در لغت به معنى رنج بردن و سختى کشیدن مى باشد گفته شده تعریفى است که از علامه و غیر او نقل گردیده بدین مضمون اجتهاد , بکار بردن همه توانایى و ظاقت است در راه تحصیل گمان نسبت به حکمى شرعى .

دانشمندان شیعه نسبت به جواز اجتهاد و عدم جواز آن دو فرقه شده اند :

1 - علماء اخبارى - اخباریین -

2 - علماء مجتهد - اصولیین -

در طى کتب متفرقه امورى بسیار که مورد اختلاف این دو فرقه مى باشد یاد شده است که یکى از دانشمندان همه آن موارد را از کتب متفرقه فراهم آورده و کتابى از مجموع آنها که مشتمل بر 86 فرق شده بنام فاروق الحق تالیف کرده است از جمله آن مسائل که میان این دو فرقه مورد اختلاف است سه مسئله در اینجا نقل مى شود :

1 - اصولى اجتهاد را واجب عینى یا کفائى مى داند به خلاف اخبارى که به حرمت آن قائل است .

2 - اصولى , ظواهر کتاب را حجت مى داند به خلاف اخبارى .

3 - اصولى , در هنگام تعارض میان دلیل عقلى و نقلى دلیل عقلى را مقدم مى دارد به خلاف اخبارى .

 

 

 

 

 

اقسام اجتهاد

اجتهاد بر دو گونه است :

1 - بطور اطلاق

2 - بطور تجزى

 

اجتهاد مطلق

هرگاه کسى را قوه اى به هم رسید که همه احکام را بتواند بوسیله امارات یا اصول معتبره استنباط کند او را مجتهد مطلق و این قدرت و قوه او را بر استنباط اجتهاد مطلق مى خوانند .

 

اجتهاد تجزى

هرگاه کسى را بر استنباط برخى از احکام , قوه و توانایى باشد قوه استنباط او را اجتهاد تجزى و خودش را مجتهد متجزى مى خوانند

 

اجتهاد مطلق , هم نسبت به خود شخص مجتهد و هم نسبت به کسانى عامى که بخواهند به او رجوع کنند حجت مى باشد لیکن درباره اجتهاد بر وجه تجزى در هر دو مورد اختلاف شده است .

 

 

 

شرائط و مقدمات اجتهاد

براى اینکه کسى داراى نیروى اجتهاد شود لازم است علاوه بر قوه قدسى و قریحه ذاتى , بر پاره اى از علوم و فنون نیز واقف باشد بلکه حق اینست که در برخى از فنون باید بسر حد اجتهاد در آنها برسد از آن جمله علوم ادبى ( لغت صرف , نحو معانى و بیان ) رجال , درایه , تفسیر , اصول , اندکى از منطق و کلام و لختى از علوم ریاضى .


مطلق و مقید 

مطابق تعریف علماى اصول , مطلق عبارت از معنایى شایع است در جنس خود . شیوع مذکور به معنى شمول براى هر چیزى است که مطلق صلاحیت اشتمال و انطباقبر آن را دارد چه این شیوع و شمول استغراقى باشد و یا بدلى و یا مجموعى نظیر شیوع و شمولى که در بحث عام و خاص گذشت. 

شیوع گاه استغراقى است , یعنى بر تمام افرادى دلالت دارد که مطلق صالح است افراد مذکور را به طور مستقل و به گونه اى تحت حکم خود در آورد که هر فرد از افراد مورد نظر براى امتثال و عصیان موضوع مستقل باشند . 

اطلاق بدلى نیز , که همان شیوع بدلى است , عبارت از رفتن حکم بر روى طبیعت مى باشد . وقتى بخواهیم که طبیعت موجود باشد , صرف الوجود محقق طبیعت است, چون طبیعت به اولین وجود تحقق پیدا مى کند , یعنى وجودش به فرد واحد وانعدامش به انعدام تمام افراد است . بنابراین , وقتى طبیعت خواسته مى شود وتمامى افراد عرضى و طولى طبیعت مورد طلب واقع مى گردند , این اطلاق بدلى است چه صرف الوجود طبیعت بر اولین وجود منطبق شود , و یا در وجوداتى که متأخراز وجود اول است منطبق گردد , و یا بر مسائل عرضى انطباق یابد , یعنى مى توان صرف الوجود را متخصص به یک خصوصیت یا متخصص به خصوصیت دیگر موجودساخت . مثلا , اگر طبیعت صلات مأموربها باشد , این طبیعت یک سلسله افراد طولیة دارد و یک رشته افراد عرضیة . و انسان در تطبیق صرف الوجود مخیر است که صرف الوجود صلات را بر صلات اول وقت تطبیق دهد , یا با صلات وسط وقت , یا صلات آخر وقت , یا با صلات متخصص به خصوصیت جماعت , یا صلات متخصص به خصوصیت فرادى , و یا به خصوصیت اقامه در مسجد و غیر اینها . 


اصالة الاطلاق:

قبل از توضیح این اصل لازم است در مورد دو کلمه اطلاق و تقیید که مکررا در این گفتارها خواهد آمد , توضیحى داده شود :

اطلاق از ریشه طلق است یعنى آزادى و رهایى , در مقابل آن تقیید از ریشه قید است یعنى گرفتارى و دربند بودن .

منظور از اصل اطلاق این است که هر گاه لفظى بدون قید و وصف محدود کننده استعمال شود , آیا شنونده موظف است آن را به صورت مطلق بکار بندد ؟ یا در صورت تردید باید طور دیگرى عمل کند و عمل به اطلاق را ترک گوید ؟ اصولیین در اینجا مى گویند : اصل بر این است که به صورت مطلق عمل شود , مگر اینکه گوینده قید و وصفى بیاورد که دایره شمول مطلق را بگونه اى محدود و مقید سازد . مثلا خداوند فرموده است :  احل الله البیع ، چون هیچ قید و وصف محدود کننده اى در کلام خدا نیست , شنونده حق ندارد این حکم خدا را ناظر به موارد خاصى کند و مواردى از بیع را از شمول حکم خارج نماید . بنابراین حکم انواع بیع از قبیل نقد و نسیه و غیره تحت این حکم قرار مى گیرند .

منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد


عناوین و اسامى قرآن کریم :

 

قرآن کریم به عناوین و اسامى متعددى نامیده شده که مشهورترین آنها عبارتند از : قرآن , فرقان , کتاب , ذکر و تنزیل .

 

1 - قرآن :حدود 58 مورد در کتاب خدا از این لفظ براى نامیدن کلام الهى یاد شده است . درباره قرآن و مبدأ اشتقاق آن میان علماء اختلاف نظر وجود دارد . شافعى معتقد است که کلمه قرآن از هیچ مبدئى مشتق نشده است . زجاج , قرآن را مشتق از ( قرء ) به معنى جمع و گردآورى مى داند . لحیانى , قرآن را مشتق از ( قرء ) به معنى قرائت و پیرو هم آوردن و خواندن مى داند . فراء نیز قرآن را مشتق از قراین جمع قرینه مى داند .

 

2 - فرقان :هفت مورد در قرآن از این کلمه یاد شده است که در دو مورد , مراد قرآناست و وجه تسمیه آنرا بدو صورت آورده اند : یکى بعلت آنکه قرآن , فارق میان حق و باطل است و یک معناى دیگر آن نجات دادن است .

 

3 - کتاب :این کلمه در حدود دویست و هفتاد و پنج مورد در قرآن بکار رفته که در اکثر موارد , منظور قرآن کریم است . لازم بیادآورى است که از قرآن در میان منابع فقه اسلام نیز به عنوان کتاب یاد مى شود .

 

4 - ذکر :این کلمه نیز در آیات متعددى بکار برده شده که در بعضى موارد , مراد قرآن کریم است ( انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون سوره حجر آیه 9 )

 

5 - تنزیل : چون کلمه تنزیل غالبا از نزول تدریجى قرآن حکایت میکند و چندین بار در قرآن مورد استفاده واقع شده ( و انه لتنزیل رب العالمین سوره شعراء آیه 192 ) ، کلام الهى نیز از این جهت , تنزیل هم نامیده مى شود .

 

علاوه بر اسامى و عناوین فوق که از جمله شایع ترین و معروف ترین نامهاى قرآن است , از طرف گروهى از دانشمندان اسامى متعدد دیگرى براى قرآن آورده شده , از جمله , شیخ طاهر جزایرى در کتاب ( التبیان ) اسامى قرآن را به نود و اندى رسانده است و سیوطى نیز به نقل از کتاب ( البرهان ) پنجاه و پنج نام براى قرآن ذکر کرده است .

 منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد

مفهوم لقب :

معناى لقب در اصول غیر از آن است که در عرف شایع است و غالبا آنرا در کنار کنیه استعمال مى کنند .

لقب آن چیز است که مورد حکم واقع مى شود . بنابراین مسند هر جمله اى لقب است  مثلا: پرویز دانشمند است .آیا این جمله مفهوم دارد ؟ یعنى مى شود گفت غیر از پرویز دانشمند نیست ؟

علماى اصول به اتفاق مى گویند لقب مفهوم ندارد .


 منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد

اصل حقیقت :

هر گاه در کلام , لفظى وجود داشته باشد که آن لفظ داراى یک معناى حقیقى و یک معناى مجازى باشد که شنونده به هر دو واقف , و حتى براى او مشخص باشد که آن لفظ در کدامیک از آن دو معنى حقیقتا و کدامیک مجازا استعمال مى گردد , ولى تردیدى که براى شنونده به وجود آمده از این نظر است که هر چه مى نگرد قرینه اى که دال بر معناى مجازى باشد مشاهده نمى کند , و در عین حال احتمال مى دهد که چنین قرینه اى از ناحیه گوینده صادر شده ولى به او واصل نگشته است , در اینجا شنونده چه باید بکند ؟ اصولیین گفته اند : این مورد جاى اجراى اصل حقیقت است یعنى اصل این است که کلام بر معناى حقیقى حمل شود , تا آنکه قرینه اى که قدرت انصراف کلام را از معناى حقیقى بسوى معناى مجازى داشته باشد , یافت گردد .

این اصل , حجت است , یعنى متکلم که قرینه روشنى دال بر معناى مجازى اقامه نکرده است حق ندارد شنونده را در چنین عملى مؤاخذه نماید و بالعکس در صورتیکه شنونده بدون دریافت قرینه , کلام را بر معناى مجازى حمل کند متکلم مى تواند او را بر چنین عملى بازخواست نماید . و براى طرفین اصل حقیقت که از اصول لفظیه عقلائى است دلیل مؤاخذه و بازخواست مى باشد .


منبع: مباحثى از اصول فقه،  دکتر سید مصطفی محقق داماد

تعریف علم اصول :

مجموعه قواعد و روشهایى است که استنباط احکام جزئى و فرعى از منابع فقه را ممکن مى سازد , به این ترتیب این علم از جمله علوم دستورى است و رابطه و نسبت آن با فقه مانند نسبت و رابطه منطق با فسلفه است

بعضى از محققین به علت دستوری بودن این علم آنرا به فن نزدیک تر مى دانند , و عنوان  علم دستور استنباط براى آن قرار مى دهند

فقه:

این واژه در لغت عرب به معناى فهم است , و به مفهوم مصطلح یعنى فهم دقیق و استنباط عمیق مقررات علمى اسلامى از منابع و مدارک مربوط . تفقه , از همین ریشه مشتق گردیده و در قرآن مجید نیز آمده است

و ما کان المؤمنون لینفروا کافه فلولا نفر . من کل فرقة طائفة لیتفقهوا فى الذین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون . سوره توبه آیه 122

استنباط از ریشه نبط , و در لغت به معنى کشیدن آب از اعماق زمین است و در اصطلاح به معنى بیرون کشیدن معانى و مقاصد از اعماق و وراى ظواهر الفاظ بکار مى رود .

اجتهاد از ماده جهد بضم جیم , به معنى بکار بردن منتهاى کوشش است . با جهاد از یک ریشه است , با این تفاوت که جهاد معمولا به تلاش و مقابله در برابر دشمن اطلاق مى شود , در صورتیکه اجتهاد به معنى بکار بردن حداکثر کوشش در جهت استخراج احکام از منابع اولیه استعمال میگردد .

منبع » مباحثی از اصول فقه، دکتر محقق داماد

 عرف مطّرد: عرفی که همه مردمی که در یک قلمرو یا گروه قرار دارند،به آن عمل کنند

عرف غالب:عرفی است که اغلب مردمی(اکثر مردمی) که در یک قلمرو یا یک گروه قرار دارند،به آن عمل می کنند

عرف مشترک:عرفی که عمل به آن و ترک آن بین مردم مساوی است(به زبان دیگر برخی از مردم آن عرف را رعایت می کنند و برخی از مردم آن را رعایت نمی کنند)