وضع در لغت یعنى قرار دادن و نهادن . اصولیین بررسى مى کنند که الفاظ براى معانى چگونه وضع شده است و رابطه الفاظ با معانى چگونه رابطه ایست ؟
مى دانیم که رابطه الفاظ با معانى یک رابطه واقعى نیست , بلکه یک رابطه اعتبارى و قراردادى است . ما که از دیدن دود غلیظ در یک نقطه به این نتیجه مى رسیم که آتش سوزى در آن نقطه روى داده است , این رابطه یعنى رابطه میان دود و آتش یک رابطه قرار دادى نیست , بلکه یک رابطه واقعى است . ولى وقتى از شنیدن کلمه گل , به گیاه زیبایى با مشخصات معین منتقل مى شویم , نه به این جهت است که رابطه اى واقعى میان گاف و لام و آن گیاه زیبا وجود داشته است , خیر , چنین رابطه اى وجود ندارد , بلکه عینا به خاطر آن است که این کلمه را براى این معنى قرار داده و نام نهاده اند . یعنى چنین اعتبار کرده اند که هر گاه گوینده اى این کلمه را بر زبان جارى کند , شنونده و یا شنوندگان از آن کلمه این معنى را برداشت نمایند , در حالیکه در مورد نخست کسى چنین قرارى نگذاشته است که هرگاه کسى دودى مشاهده نمود بایستى به وجود آتش پى برد .
شاهد این نکته آن است که در مورد مثال دود و آتش , اختصاص به قوم , ملت و طایفه و زبان خاص ندارد , در حالیکه در مورد گل و گیاه اختصاص به زبان فارسى دارد , زیرا که این الفاظ به این زبان است . روى این حساب دلالت الفاظ را بر معانى دلالت وضعیه مى نامند , یعنى دلالت قرار دادى , زیرا که این دلالت با وضع و قرار دادن بوجود آمده است
منبع: مباحثی از اصول فقه، محقق داماد