نظریه اصحاب رأى که در اواسط قرن دوم هجرى آغاز گشت , قائل شدن عرض عریض براى ادراکات عقلى بود . در هر مورد که دلیلى از مفاد دو منبع کتاب و سنت نمى یافتند , بلافاصله دست به دامن تفکرات شخصى و فردى خویش زده , و با ذوق و سلیقه خود , با توجه به شئون و مناسبات , حسب مورد اظهار نظر مى کردند .
ابوحنیفه یکى از چهار فقیه اهل تسنن در این جهت معروفتر از سایرین است . از او چنین نقل مى کنند که وقتى مى خواست خط مشى فقاهتى خویش را بیان کند , گفت: من نخست به کتاب خدا مراجعه کرده , و اگر آنچه را که مى خواهم در آن نیافتم به سنت رسول اله مراجعه مى کنم , و اگر باز نیافتم به گفتار اصحاب آن حضرت تمسک مى جویم , ولى آنچه را که مایل بودم انتخاب مى کنم و آنچه مایل نبودم رها مى سازم و اگر چنانچه به افرادى مانند ابراهیم , شعبى , حسن , و ابن سیرین نوبت برسد این حق را بخودم مى دهم که بفکر خویش عمل کنم و اجتهاد نمایم , همچنانکه آنان نیز چنین کردند.
البته این طرز تفکر ناشى از آن بود که آنان پس از رسول الله , به علت آنکه به امامت مستمر اهل بیت ( ع ) اعتقاد نداشتند , دست خود را از منابع احکام کوتاه دیده , و از طرفى کتاب و سنت را وافى و کافى براى تمام نیازمندیهاى مردم نمى دانستند , روى این حساب ناچار به استنباطات عقلى پناه آورده و براى آن حد وسیعى قائل شدند .
منبع: مباحثى از اصول فقه، دکتر سید مصطفی محقق داماد